خنده ی تلخ من از گریه غم انگیز تراست ..کارمن از گریه گذشته که چنین میخندم...

من شکست نخورم ولی اینقدر این روزها پست غمگین میخونم بعضی وقت ها فکر میکنم من هم شکست خوردم ..

آخرین مطالب

۲ مطلب در خرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است



0lwa_234.jpg


روزگاریست همه عرض بدن میخواهند ...
همه از دوست چشم و دهن میخواهند...
دیو هستند و لباس پری میپوشند ...
گرگ های که لباس پدری  میوششند...
عشق را همه با درو کمر میسنجد...

خوب طبیعت که یک روز به پایان برسد ...
عشق های که  سر پیچ خیابان برسد...

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۴ ، ۲۰:۳۵
ستایش جاوید

ساده می گویم...

ساده میگویم خدایا دوستت دارم...

به تو من خیره می گردم:به این جنگل...به این برکه....به خط نور..

به این دریا...به قطرات آب...به این افسون بی همتا...چه باید گفت؟؟

کمک کن واژه ها را بر زبان آرم: بگویم لحظه ای از تو ....از این زیبایی روشن..

از این مهتاب...گم شوم در شب: بخندم با تو لختی در کنار آب... زبانم گنگ و ذهنم

کور,تنم خسته,دلم رنجور...تمام واژه ها قامت خمیده,ناتوان...بی نور..پر از پیچیدگیست

این ذهن ناهموار: سکوت واژه ها در هم تنیده,مثل یک آوا... من از پیچیدگی ها سخت بیزارم:

تو با من ساده میگویی و من ساده می گویم : خدایاااا دوسستت دارم........

http://uupload.ir/index.php?module=thumbnail&file=m4po_images.jpg

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۴ ، ۲۰:۲۷
ستایش جاوید